کبد (برای دیدن ادامه مطلب اینجا کلیک کنید...) ,

چهارشنبه یکم اسفند ۹۷
(0)
(0)
کبد (برای دیدن ادامه مطلب اینجا کلیک کنید...)

ورید باب و شریان کبدی از ناف کبد وارد آن می‌شوند. ورید باب حاوی خون بدون اکسیژن و پر از مواد غذایی است که از دستگاه گوارش آمده است. شریان کبدی حاوی خون پر اکسیژنی است که از طریق شریان سلیاک از آئورت منشعب شده است. این دو رگ در پارانشیم کبد، انشعابات متعددی می‌یابند، باریک‌تر و باریک‌تر می‌شوند تا این که به منطقۀ پورتال (منطقۀ باب) می‌رسند.

 

در منطقۀ پورتال این عناصر مهم وجود دارند:

1- یک ورید که شعبه‌ای است از ورید باب حاوی خون بدون اکسیژن، حامل غذای نیمه هضم شده از دستگاه گوارش

2- یک شریان که شعبه‌ای است از شریان کبدی حاوی خون پر اکسیژن

3- یک مجرای نازک حاوی صفرا. این مجراها از مناطق پورتال متعدد به هم خواهند پیوست و نهایتا به مجرای کبدی مشترک در ناف کبد تبدیل می‌شوند.

4- چند مجرای لنفاوی

خون ورید و خون شریان پس از عبور از وریدک و شریانک به سینوزوئیدها می‌‌ریزند. به این ترتیب خون بدون اکسیژن و خون پر اکسیژن با هم مخلوط می‌شوند. و به سمت ورید مرکزی حرکت می‌کنند. در دو طرف سینوزوئید سلول‌های کبد صف کشیده‌اند و در تماس مستقیم با خون قرار می‌گیرند.

سینوزوئیدها مانند ریل‌هایی که در خط تولید کارخانه‌ها تعبیه می‌شوند، مواد را در طول خود حرکت می‌دهند و سلول‌های کبدی مانند کارگران این مواد را برداشت می‌کنند، روی آن‌ها عملیات و پردازش لازم را انجام می‌دهند و مواد پردازش شده را به این ریل خط تولید باز می‌گردانند.

این کارگران پرکار، اکسیژن مورد نیاز خود را نیز از همین ریل دریافت می‌کنند.

خونی که حامل محصولات سلول‌های کبدی است به ورید مرکزی می‌ریزد و سپس از طریق وریدهای ساب لوبولی (تحت لوبولی) به وریدهای بزرگتر و نهایتا به ورید کبدی و ورید کبیر تحتانی (ورید اجوف تحتانی) به قلب می‌ریزد.

یک ریل مجزای دیگر هم در محاذات و تقریبا موازی با سینوزوئیدها تعبیه شده که سلول‌های کبدی مواد زائد ناشی از عملیات خود را درون آن می‌ریزند. جهت حرکت مواد در این ریل خلاف جریان خون در سینوزوئیدهاست.

این ریل قناتک‌های صفراوی است که در میان سلول‌های کبدی به هم چسبیده وجود دارد و بعد از طی مسیر از میان این سلول‌ها به مجرای صفراوی داخل منطقۀ پورتال می‌ریزد. مجاری صفراوی متعدد داخل کبد به هم ملحق می‌شوند تا در نهایت در ناف کبد به مجرای کبدی مشترک و سپس به مجرای صفراوی مشترک تبدیل شده، به اثنی عشر می‌ریزد.

لوبول کبدی

هنگامی که کبد حیواناتی چون خوک یا شتر را در زیر میکروسکوپ مشاهده کنید ساختارهایی شش ضلعی در آن‌ها قابل تشخیص‌اند که نمایندۀ لوبول‌های کبدی هستند. این ساختارهای شش ضلعی توسط بافت پیوندی ضخیمی (در شتر و خوک) از هم جدا شده‌اند که آنها را از هم به وضوح متمایز می‌کند. این لوبول‌ها در انسان و حیوانات دیگر نیز وجود دارند اما به دلیل کمتر بودن و نازکتر بودن بافت پیوندی در کبد آنها کمتر قابل تمایز هستند. شکل مقابل حدود تقریبی دو لوبول را در یک جونده نشان می‌دهد.

هر لوبول در واقع یک منشور شش وجهی است که ما در زیر میکروسکوپ مقطع این منشور را به صورت یک شش ضلعی می‌بینیم.

دانستن اجزاء آن شش ضلعی که زیر میکروسکوپ قابل مشاهده است، به ما نشان خواهد داد که لوبول چگونه ساختاری دارد. رأس هر شش ضلعی را منطقۀ پورتال می‌نامند که حاوی سه‌قلوی پورتال است. منظور از سه‌قلوی پورتال، اجتماع شریان ، ورید و مجرای صفراوی است. بافت شناسان قدیم، مجاری لنفاوی موجود در این منطقه را در نظر نگرفته‌اند و گرنه باید نام آن را چهارقلو می‌نهادند. قطر ورید موجود در منطقۀ پورتال به طور نامعمول از شریانی که در این منطقه وجود دارد بزرگتر است؛ به یاد آوردید که خون شریانیی که وارد کبد می‌شود، تنها 25 درصد کل خونی است که وارد کبد می‌شود و 75 درصد آن خون وریدی ورید باب است.

در مرکز این شش ضلعی، مقطع دایره‌ای یا بیضوی ورید مرکزی دیده می‌شود. سلول‌های کبدی یا هپاتوسیت‌ها به صورت زنجیره‌هایی ازمنطقۀ پورتال به سوی ورید کبدی انتظام گرفته‌اند. این نوع انتظام موجب شده که آنها راطناب کبدی نامگذاری کنند. طنابهای کبدی را می‌توان با ضخامت یک یا دو سلول زیر میکروسکوپ مشاهده کرد.

آنچه در مقاطع میکروسکوپی طناب کبدی نام گرفته، در واقع نمایندۀ یک تیغه است که از سلول‌های کبدی تشکیل شده است. سلول‌های کبدی مانند آجرهایی این تیغه را ساخته‌اند.

  در تصویر فوق فضای پورتال دیده می شود. در پایین انشعابی از ورید باب (سرتیر آبی) و در بالا انشعابی از شریان کبدی دیده می‌شود (سرتیر قرمز). در بین این دو ساختار عروقی، حداقل دو مجرای صفراوی نیز با سلول‌های پوششی مکعبی دیده می‌شود (سرتیر سبز). یک رگ لنفاوی نیز ما بین ورید و مجرای لنفاوی دیده می‌شود (سرتیر سفید). ما بین این ساختارها، سلول‌ها و تارهای بافت همبند دیده می‌شود که رنگ آن از رنگ تودۀ هپاتوسیت‌ها صورتی‌تر است. به تفاوت فاحش اندازۀ ورید و شریان توجه کنید. در بافتهای دیگر معمولاً اندازۀ شریان و ورید، متناسب و تقریباً مساوی است. درون ورید، علاوه بر توده‌ای از گلبول‌های قرمز، مقداری پلاسما نیز باقی مانده که به صورت پرده‌ای صورتی رنگ و بسیار کمرنگ دیده می‌شود.
کبد. موش آزمایشگاهی سفید بزرگ.(رَت). رنگامیزی هماتوکسین بزرگنمایی اصلی 100 برابر.
  لوبول کبدی در انسان و جوندگان، حدود مشخص قابل تمایزی ندارد و تنها مرزهای فرضی آن را می‌توان تصور کرد. یک لوبول ایده‌آل شش وجه دارد که در مرکز آن ورید مرکزی قرار دارد و در شش یالِ آن مناطق پورتال قرار دارند. در تصویر بالا حدود تقریبی و فرضی دو لوبول مشخص شده‌اند. می‌بینید که نه شش ضلعی هستند و نه منظم.
کبد جونده (نامشخص) رنگامیزی هما.ئو. بزرگنمایی اصلی 100 برابر.
  در سمت راست و بالا یک ورید مرکزی و در سمت پایین و چپ یک منطقۀ پورتال  (سه قلوی پورتال) دیده می‌شود. طناب‌های کبدی به صورت شعاعی از این دو ساختار به سوی یکدیگر امتداد دارند. مابین طناب‌های کبدی، سینوزوئیدها به صورت فضاهای خالی دیده می‌شوند. در برخی از سینوزوئیدها تعدادی گلبول قرمز دیده می‌شود.
کبد جونده (نامشخص) رنگامیزی هماتوکسین بزرگنمایی اصلی 400 برابر
 با توجه به چینش سلول‌های کبدی، با کمی مسامحه می‌توان هر سلول کبدی را مانند یک آجر مکعبی شکل در نظر گرفت که 6 وجه دارد. چهار وجه از این وجوه، با یک سلول کبدی دیگر در تماس است و دو وجه از آنها در تماس با سینوزوئیدها قرار دارند. اگر در جایی، ضخامت طناب کبدی دو سلولی باشد، 5 وجه از وجوه آن با سلول‌های مجاور و فقط یک وجه آن با سینوس در تماس است.بافت شناسان این سطوح سلول‌های کبدی را بنا بر همسایگیشان با عناصر بافتی نامگذاری کرده‌اند. سطحی از سلول را که با سلول کبدی دیگری در تماس است را “وجه همسایه”، سطحی از سلول را که در عین همسایگی با سلول دیگر، مجاور یک کانالیکول صفراوی است را “وجه قناتی” (وجه کانالیکولی) و سطحی از آن را که با سینوزوئید مجاور است را “وجه سینوزوئیدی” می‌خوانیم.
وجوه هپاتوسیت
 در تصویر فوق یک سینوزوئید به طور عرضی برش خورده است و در آن دو گلبول قرمز دیده می‌شود. در حاشیۀ آن هستۀ نازک یک سلول اندوتلیال دیده می‌شود (سرتیر سیاه). برخی از اساتید (مانند استاد کینگ) علاقه دارند که باریکۀ نازک روشنی که در وراء خط آندوتلیوم است را فضای دیسه بدانند (سرتیر آبی در تصویر بالا). محل فضای دیسه همینجاست اما این تغییر رنگ شاید فقط یک اتفاق اپتیک باشد.
یک سینوزوئید
 در سمت راست تصویر فوق، قسمتی از  یک ورید مرکزی دیده می‌شود و طناب‌های کبدی و سینوزوئیدها عمود بر دیوارۀ آن موازی با هم امتداد دارند. سلول‌های کبدی یا هپاتوسیت‌ها بیشتر فضای تصویر را پر کرده‌اند که دارای هسته‌های کمرنگ (هوفام = یوکروماتیک) هستند. هپاتوسیت دو هسته‌ای نیز در این تصویر کم نیست از جمله سرتیر “ج”. بقیۀ هسته‌های هتروکروماتیک مربوط به دیگر سلول‌ها هستند. سرتیر “الف” هستۀ یک سلول اندوتلیال را نشان رفته است. سرتیرهای “ب” و “واو”، به احتمال بسیار زیاد هستۀ دو سلول کوپفر را نشان گرفته است. سرتیر “ه” هسته سلولی را نشان گرفته که گویا در فضای دیسه قرار دارد. این سلول شاید یک فیبروبلاست باشد. سرتیر “دال” به سوی هسته‌ای نشانه رفته که می‌تواند فیبروبلاست یا کوپفر باشد یا حتی آیتو.
ورید مرکزی
با بیش از 20 سال سابقه دانشگاهی و آزمایشگاهی
دفتر مرکزی
کرج - بعد از پل آزادگان - ابتدای خیابان مطهری- نبش کوچه ساوجی - ساختمان کوروش پلاک 901 - طبقه اول واحد 1- کد پستی: 3149649837
تلفن های تماس
026-32555937 - 026-32555938
09363928058 - 09123050747
09120796671 - 09380626117​
asadimohammadreza@yahoo.com
kalantari.ali67@gmail.com
telegram
تمامی خدمات و محصولات این سایت، حسب مورد دارای مجوزهای لازم از مراجع مربوطه می باشند و فعالیت های این سایت تابع قوانین و مقررات جمهوری اسلامی ایران است.