عموم بافت شناسان بافتهای پیوندی، پوششی، عضلانی و عصبی را چهار بافت اصلی بدن میخوانند. بافت پوششی یکی از این چهار بافت است. اگر محیط داخلی را به نحوی که کلود برنارد تعریف کرده، در نظر آوریم، بافت پوششی حدفاصل میان محیط داخلی و فضای خارجی است. بنابراین انتظار داریم که هر گونه تعاملی که موجود زنده با محیط خارجی دارد از طریق و به واسطۀ بافت پوششی انجام شود.
همۀ سطح پوست، سطح داخلی دهان، سطح سراسر لولۀ گوارشی اعمّ از مری، معده، و رودهها؛ سطح داخلیِ بینی، حلق، نای تا کیسههای هواییِ ریه؛ همه و همه با بافت پوششی (اپیتلیوم) پوشیده شدهاند.
تعدد و تنوع بافت پوششی در موجودی مانند انسان و تفاوت شکل ظاهری آنها و کارکردهای پیچیدۀ آن ممکن است آشنایی با کلیتِ این بافت را دشوار کند. برای فهم آسانترِ این بافت خوب است یک بار دیگر سری به سادهترین حیوان بزنیم.
اکسیژن و دیاکسید کربن برای وارد شدن به – و خارج شدن از خون باید از سلولهای بسیار نازکِ بافت پوششیِ ریه عبور کنند. همۀ انواعِ موادِ غذایی برای وارد شدن به بدن باید از بافت پوششی لولۀ گوارشی بگذرند. بافت پوششی دستگاه گوارش علاوه بر جذب و اجازۀ عبور به مواد غذایی، در هضم و تغییر شکل دادنِ این موادِ شیمیایی نیز عملیات بسیار گسترده و مفصلی انجام میدهند.
عبور مواد زائد ناشی از متابولیسم مواد غذایی به خارج از بدن نیز با عبور از بافت پوششی، انجام میشود. در حیوانات ساده مثل تریکوپلاکس و عروس دریایی، این عمل پیچیدگی کمتری دارد اما در موجودی مانند انسان، حفظ مواد با ارزشی مثل آب، پروتئین و قند و دفع مواد مضری مثل اوره، و آمونیاک و نمک نیاز به مجموعهای سلولها و دستگاههای متنوع دارد که در کلیه مجتمع شدهاند. در کلیه دستِ کم ۱۰ سلول پوششی قابل تشخیص است. همۀ اعمالی که توسط کلیه در بدن انسان انجام میشود توسط یک ردیف سلول پوششی تریکوپلاکس انجام میشود. اما در هر حال این بافت پوششی است که محل عبور مواد زائد به خارج از بدن است.
ساختارهای مشهور موجود در بافت پوششی که موجب یکپارچگیِ آن میشوند عبارتند از:[۱]
۱- اتصالِ داربست؛ به صورت یک دکمۀ چسبنده در منطقۀ جانبیِ سلول، روی غشاء سلول تشکیل شده و طنابهایی از این دکمه به داخل سلول کشیده شده که مانند داربستی موقعیتِ آن را تثبیت میکنند. همین ساختار در سلول مجاور هم وجود دارد و بین این دو دکمه نیز اتصالاتی وجود دارد که در نهایت موجب میشود سلولهای مجاور به سختی به هم بچسبند. این ساختارها، در بافتهای پوششیی که در معرض تنشهای مکانیکی هستند مانند اپیدرم در پوست، نقش مهمی در تمامیت و مقاومتِ بافتِ پوششی بازی میکنند.
۲- اتصالِ تنگ؛ به صورت طنابهای درهم تنیده، در منطقۀ جانبیِ سلولهای پوششی، غشاءهای سلولهای مجاور را به هم میچسباند و کارکرد اصلیِ آن، جلوگیری از انتشارِ مواد شیمیایی و آب، از فاصلۀ میانِ سلولهای پوششی است. با وجود این ساختار، هر ملکولی که بخواهد از بافت پوششی به داخلِ موجودِ زنده؛ یا به خارج عبور کند، مجبور است راه خود را از داخل سلول طی کند. به این ترتیب بافت پوششی میتواند عبور این مواد را تحت کنترل داشته باشد.
۳- اتصال روزنه؛ ساختارهایی هستند که به طور قرینه در غشاء دو سلولِ همسایه وجود دارند. در این ساختار، قناتی میکروسکوپی تعبیه شده است که سیتوپلاسمِ دو سلولِ مجاور را مستقیماً به هم متصل میکند و تبادل برخی یونها را بدون نیاز به عبور از غشاء، میسر میکند. این اتصال، در یکپارچگیِ فیزیولوژیک و عملِ هماهنگِ سلولهای پوششی، تأثیر اساسی دارد.
بافت پوششی قطبی است.
دو طرفِ بافت پوششی کاملاً از هم متمایز هستند. این تمایز، انعکاسی است از این که این بافت همیشه در مرز میان دو محیط متمایز و متفاوت قرار گرفتهاند. سلولهای سطح پوست، تخت و دارای کراتین هستند اما سلولهای درونی این بافت پوششی، مکعبی و فاقد کراتین هستند. سلولهای بافت پوششیِ راههای هوایی در ریه در سطح بیرونی، مژکدارند و در سطوح دیگر فاقد این اندامکها هستند. هستۀ سلولهای اپیتلیومِ سطح معده نزدیک به قاعده و دور از سطحِ این سلولها قرار گرفتهاند. این سلولها در سطح، حاوی پُرزک و در سطوح دیگر فاقد پُرزک هستند.
در واقع بیشتر سلولهای سطحیِ بافتهای پوششی، به خصوص آن دسته از بافتهای پوششی که تنها از یک ردیف سلول تشکیل شدهاند دارای سه قطب هستند و در هر یک از این سلولها سه منطقۀ رأس، قاعده و عرض؛ قابل تشخیص هستند. غشاء سلول در رأس، با فضای آزاد تماس دارد، قاعده به واسطۀ “صفحۀ پایه” روی بافت پیوندی مستقر شده است و عرض یا پهلوهای سلول نیز به سلولهای پوششی مجاور خود چسبیدهاند. در بسیاری از سلولهای بافت پوششی، اندامکهای داخل سلولی نیز، در ناحیۀ رأسی و ناحیۀ قاعدهای با هم متفاوت هستند.
بافت پوششی دارای یک سطح برهنه است.
سطحِ خارجیِ بافت پوششی با هیچ بافت دیگری تماس ندارد. ممکن است اسن سطح با موکوس یا کراتین یا مواد مشابهی که ترشحات و تولیدات خودِ بافت پوششی هستند پوشیده شده باشد، اما بافت و سلول دیگری در این سطح با بافت پوششی در تماس نیست.
بافت پوششی روی صفحۀ پایه (لامینا بازال) مستقر شده است.
در سوی دیگر و در عمق نیز بافت پوششی روی صفحۀ پایه قرار گرفته که در ساختِ آن نقش دارد. صفحۀ پایه بافت پوششی را از بافت زیرین خود یعنی باف پیوندی جدا میکند.صفحۀ پایه علاوه بر حمایت فیزیکی از بافت پوششی، در جدا سازیِ محیط داخلی بدنِ موجود زنده با فضای خارج، نقشی اساسی دارد.
دو خصوصیت اخیر آنقدر مهم هستند که هر گاه یک بافت از هر جهت شبیه بافت پوششی باشد اما یکی از این دو خصیصه را نداشته باشند؛ آن را بافت شبه پوششی یا اپیتلیوئد میخوانند.
بافت پوششی فاقد عروق است.
عروق خونی راه خود را از میان بافت پیوندی باز میکنند و در واقع یکی از وظایف بافت پیوندی همین است که بستر مناسبی برای سیر عروق به همه جای بدن ایجاد کند. اما این عروق در بافت پوششی دیده نمیشود. اما این بافت از نظر کسب مواد غذایی و اکسیژن مورد نیاز سلولهای خود واسطۀ نازک بودن و و گاهی به خاطرِ محل استقرار آن در نزدیکی سطح با مشکلی مواجه نمیشود.
ریخت شناسی و تقسیم بندی بافتهای پوششی
بافت شناسان، عموماً بافتهای پوششی را بر اساس شکل ظاهری آنها در زیر میکروسکوپ طبقهبندی میکنند.
بافت پوششی یا از یک ردیف سلول تشکیل شده؛ یا از بیش از یک ردیف. بافتهایی که از یک ردیف سلول تشکیل شدهاند را “ساده” و آنها که از بیش از یک ردیف سلول تشکیل شده باشند را “مطبّق” مینامیم.
سلولهای تشکیل دهندۀ بافت پوششی را از لحاظ ریخت ظاهری میتوان در سه گروه قرار داد. اگر بلندای سلول نسبت به پهنای آن خیلی کم باشد به آن، سلولِ سنگفرشی (اِسکواموس) میگویند. اگر بلندای آن بسیار بیشتر از پهنای آن باشد، آن را استوانهای یا ستونی؛ و سلولی که ارتفاع و پهنایی تقریباً هم اندازه داشته باشد را سلول مکعبی میخوانند. بنا براین انتظار داریم که شش نوع بافت پوششی داشته باشیم؛سنگفرشیِ ساده، سنگفرشیِ مطبق، مکعبی ساده، مکعبی مطبق، ستونیِ ساده و ستونیِ مطبق.
هنگامی که با یک بافت ساده روبرو باشیم تصمیم راجع به این که این بافت سنگفرشی یا مکعبی یا ستونی است آسان است؛ اما در مورد بافتهای مطبّق، ممکن است با چند ردیف سلول مواجه باشیم که هر ردیف شکلی متفاوت با ردیفِ دیگر داشته باشند. مثلاً در پوست، لایههای زیرین مکعبی و لایههای سطحی، سنگفرشی هستند. در این شرایط، مرجعِ نامگذاری، شکل لایۀ سطحی خواهد بود. اگر همۀ سلولهای یک بافتِ مطبق، مکعبی باشد و فقط یک ردیفِ سطحیِ آن، سنگفرشی باشد، آن را بافت پوششیِ مطبقِ سنگفرشی مینامیم.